loading...
ارتش عشق
محمدمهدی بازدید : 21 جمعه 27 دی 1392 نظرات (0)

از دوست داشتن
امشب از آسمان دیده تو
روی شعرم ستاره میبارد
در سكوت سپید كاغذها
پنجه هایم جرقه میكارد
شعر دیوانه تب آلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیكرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتشها
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
كه همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر كردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جای می ماند
عطر سكر آور گل یاس است
آه بگذار گم شوم در تو
كس نیابد ز من نشانه من
روح سوزان آه مرطوب من
بوزد بر تن ترانه من
آه بگذار زین دریچه باز
خفته در پرنیان رویا ها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
دانی از زندگی چه میخواهم
من تو باشم ‚ تو ‚ پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریاییست
كی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفانی
كاش یارای گفتنم باشد
بس كه لبریزم از تو می خواهم
بدوم در میان صحراها
سر بكوبم به سنگ كوهستان
تن بكوبم به موج دریا ها
بس كه لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبك سایه تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
كه همین دوست داشتن زیباست

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 49
  • بازدید کلی : 1,122